بنظر یکی از مورخان مشهور "فسک" ، ارتباط با ارواح مردگان از جمله نخستین عبادات اقوام آفریقا و شرق آسیا بوده و بعد از آن آریائی ها و سرخپوستان آمریکا نیز تحت تاثیر آن قرار گرفته و بدان پرداختند. اعتقاد به جاودان بودن روح و توجه به ثواب و عقاب از باورهای کهن انسان میباشند.در کشورهای غربی و پس ازنفوذ عقاید مادیون این عقیده رو به تزلزل نهاد تا که در نیمه اول قرن بیستم ، در روستای" هدسفیلد" ایالات متحده و در منزل یکی از اهالی بنام "فاکس" اتفاقات و پدیده هائی بوقوع پیوست که منشاء فیزیکی برای آن پیدا ننمودند و بهمین جهت بار دیگر بحث روح تجدید حیاتی دوباره یافت .
در این قسمت از بحث آشنائی با علم شناخت ارواح می خواهم تا که شما را با نگاه سایر اقوام کهن به مقوله روح و جاودانگی آشنا نمایم.
(بر روی ادامه مطلب کلیک نمائید)
1- یونانیان باستان
فیثاغورث بر این اعتقاد بود که روح انسان هدیه ای است از جانب خدایان که برای ماموریت و اهدافی خاص مجبور است تا که مدتی را در کالبد مادی محبوس و سپری نماید.
تاریخ یونان باستان بدون ذکر نام بزرگ مردان و متفکرانی چون ارسطو ، فیثاغورث ، بطلمیوس ، هومر ، سقراط ، افلاطون ، هرودوت و ویرژیل معنا و جلالی نخواهد داشت.
سقراط در هنگام مرگ به دوتن از شاگردانش "سیماس" و "سیبس" چنین گفت : "اگر باور نداشتم که بسوی خداوند بزرگ و مهربان رفته و به مردان بزرگ و برتر این دنیا می پیوندم ، در آن صورت اشتباه بود اگر که نفس من بر علیه مرگ قیام ننماید".
افلاطون از قول استاد خویش سقراط می گوید: " فیلسوف واقعی آن است که همواره مرگ را طلب نموده و هیچ لذتی او را از این اندیشه دور ننماید زیرا اندیشه مرگ انسان را آزاد می کند و حقیقت مرگ هرگز آشکار نمی شود مگر با گسستن تمامی قیود و بندهائی که ما را به جسم وابسته می نماید. این جسم ما را از درک زیبائی ، عدل وخیر ناتوان نموده و مانعی است در راه رسیدن به کمال. عوام بر این باورند که ارتباط نفس با جسد مادی همان حیات است و جدائی از آن مرگ و بهمین سبب از مرگ در هراسند در صورتیکه زندگی ایشان مرگ است و به عکس آن مرگ فلاسفه زندگی ایشان است. عوام به مادیات تعلق خاطر داشته و از خواهش نفس غافل می باشند. عوام دارای نفسی مرده گرچه دربند حیات دنیوی خویش می باشند".
افلاطون در برهان تضاد می گوید: " همانا رابطه زندگی با مرگ مانند رابطه بیداری و خواب است. همانگونه که انسان از بیداری به خواب و بالعکس منتقل می شود ، نسبت زندگی و مرگ نیز اینگونه است و چاره ای بجز انتقال از اولی به دومی مقدور نیست زیرا باعث برهم خوردن توازن در طبیعت می گردد. پس ضرورت دارد که نفس مردگان در مکانی زنده مانده تا پایه و منبعی باشند جهت آغاز زندگی جدید".
افلاطون در خطابه هفتم به گفتگوی "فیدون" و در شب اعدام "سقراط" اینگونه می گوید: " اگر این نفس یک ودیعه الهی است ، پس ما وظیفه داریم که بدان توسل جوئیم و اگر این نفس ماًخذ و مبنائی غیر از خود ندارد و تباه شدنی نیست پس باید که آنرا دریابیم زیرا فلسفه به اندازه توانائی هر انسان صفتی مشابه ذات است و انسان فقط نفس نیست چون انسان مالک نفس است و جسم انسان و نفس وی دارای خواسته هائی جداگانه می باشند. پس تا زمانیکه انسان در قید حیات و نفس وابسته به جسم باشد ، دستیابی به حکمت ناممکن شده و فقط توان آنرا دارد تا دوستدار حکمت و فیلسوف باشد. تنها پس از جدائی نفس از جسم ، دستیابی به حکمت ممکن می گردد".
2- اقوام باستانی شرق آسیا
در مکاتب باستانی شرق آسیا همچون لامائیسم ، بودیسم، هندوئیسم و همچنین درفلسفه کنفوسیوس ، بحث مسائل ماورائی و تلاش در راه تعالی روح از ارکان اصلی محسوب می گردند. نگاه هر یک از مکاتب فوق به روح و جاودانگی روح در بسیاری از جهات یکسان می باشد. بعنوان مثال هندوها عقیده دارند که حضرت عیسی (ع) در سنین جوانی سفری به هندوستان و منطقه هیمالیا داشته و از طرف "روح" مقدس الهاماتی گرفته است. روح مقدس و ارواحی که واسطه ارتباطات معنوی با وی می باشند از مهمترین مباحث فلسفه هندو بوده و عمیقاٌ به آن اعتقاد دارند. کتب مقدس ایشان "ودا" در اصل الهاماتی است از جانب روح مقدس به "برهمن".
لامائیسم مکتبی است کاملاٌ استوار بر پایه تعالی روح و اعتقاد به روزقیامت و پاسخگوئی درقبال اعمالی که در این جهان انجام داده ایم (بهنگام دیدار از لوح آکاشیک) . ارتباط ایشان با ارواح صالحین و توفیق ایشان در این راه باعث گردید تا که قبل از هجوم ارتش سرخ و قتل عام لاماها ، دانشمندان علوم روحی تحقیقات فراوانی را بر روی این افراد و قدرت مدیومی ایشان انجام دهند.
"لوبسانگ رامپا" شخصیت برجسته ای است که بسیاری از مردم جهان با وی و نوشته های او آشنا می باشند. وی در کتب مختلف خود به چنان مهارتی علم نوین روح شناسی را تعریف و باز نموده که شاید طی سالیان طولانی ، دانشمندان علوم ماورائی از انجام آن ناتوان می نمودند.( خوشبختانه با همت دانشمند ، محقق و مترجم چیره دستی چون سرکار خانم مهدوی دامغانی کتب وی به زبان فارسی ترجمه شده و در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است)
کنفوسیوس، فیلسوف شهیر دوران باستان چین دارای مکتبی مجزا و در بسیاری از زمینه ها متفاوت با مکاتب فوق می باشد . عده ای به اشتباه و تنها با مطالعه گذرا و بدون تعمق مکتب این فیلسوف بزرگ عنوان می دارند که وی روح و جاودانگی آن را رد نموده و به آن اعتقاد نداشته است درصورتیکه وی نگاه گذرای انسان نسبت به ذات و درون خویش را تقبیح و ایشان را دعوت می نماید تا با نگاهی وسیع و معنوی ،ذات عظمای خویش را جستجو نموده و با تعمق جهت "تعالی" آن بکوشند . در مکتب کنفوسیوس ، روح اجداد انسان بر طریقه کسب معرفت و تعالی وی ناظر می باشند .
3- مصریان باستان
با مطالعه تاریخ مصر باستان و نقاشی های بازمانده بر دیواره های اهرام در می یابیم که این قوم باستانی تا به چه اندازه برای مردگان و ارواح ایشان احترام قائل بودند. شهر مردگانی که ایشان درکنار اهرام فراعنه و نیز قبرستانها ایجاد نموده بودند برای این بود که اعتقاد داشتند که روح اموات پس از مرگ به محلی جهت سکونت نیازمند میباشد و جهت رفاه حال ارواح مردگان خویش هرکس بنا بر توانائی مالی ، لوازم و اشیاء گرانبهائی را با مرده دفن مینمود (البته پس از هجوم غربیها به این کشور باستانی ، کلیه مقبره ها جهت یافتن گنج زیرورو گردید و اکنون تنها مقدار اندکی از این لوازم در موزه باستان شناسی قاهره وجود دارند). فراعنه هم از این امر مستثنا نبوده و داخل اهرام آنها را با مقادیر بسیار زیادی از طلا و جواهرات و نیز لوازم کامل زندگی می آراستند. حتی مجسمه سربازان و ندیمه های فراعنه در مقبره قرار می گرفت تا که در جهان ارواح در خدمت وی باشند.
مومیائی نمودن اموات و مراسم مخصوصی که در این رابطه صورت میگرفت در نزد مصریان باستان از اهمیت بالائی برخوردار بود و اعتقاد داشتند که روح انسان با ظاهری همچون زمان مرگ زندگی خواهد نمود . تهیه قبر مناسب به فراخور شاءن افراد و در زمان حیات ایشان انجام میگرفت و عقیده داشتند که کیفیت مومیائی اموات و وسعت مقبره ایشان در کیفیت زندگی پس از مرگ بسیار تاثیر گذار میباشند و افرادی که توانائی پرداخت هزینه های مربوط به مومیائی نمودن و تهیه مقبره مناسب را نداشتند محکوم بودند به سرگردانی و فقر در زندگی جاوید لذا به هر وسیله نسبت به پس انداز مبلغ مورد نیاز اقدام می نمودند .
4- سایراقوام باستانی آفریقا
سایر ممالک آفریقائی چه تحت سلطه فراعنه مصر و چه خارج از حکومت ایشان ، از عقاید و باورهای این تمدن بزرگ تاثیر می گرفتند.ایشان نیز همانند مصریان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته و مراسم بخصوصی را جهت رفاه حال مردگان خویش در زندگی جاوید تدارک می دیدند. البته در بعضی از کشورهای آفریقائی چون ماداگاسکار ، سورینام و تعدادی از قبایل موزامبیک ، این مراسم همچنان پایدار مانده و با تغییراتی جزئی انجام میگیرد.
جادوگران نقش بسیار پررنگی را در ارتباط با ارواح مردگان و دورنمودن ارواح شیاطین ایفا مینمودند، نقشی چون واسطه های روحی. از نگاه این اقوام بیماریها و بلایای طبیعی سرمنشائی روحی داشته و یکی از وظایف جادوگران دور نمودن ارواح خبیثه و درمان بیمار بود . شاید بجرئت بتوان گفت که نخستین مراسم جن گیری قبل از میلاد در میان این قبایل رایج بوده و ایشان از بانیان این امر میباشند. ایشان بدرستی دریافته بودند که سرمنشاء اکثر بیماریهای روحی ، عوامل ماورائی می باشند و بهمین دلیل توسط روش فوق به درمان بیمار می پرداختند.
5- سرخپوستان
سرخپوستان عقیده داشتند که حیوانات و گیاهان همانند انسان دارای روح بوده و احترام به همه آنها واجب میباشد . آنها به نوع خاصی از تئوری تناسخ ایمان داشته و روح مردگان را سفیر آفریدگار بر روی زمین میدانستند تا جائیکه قبل از هر اقدامی میبایست که از ارواح اجازه دریافت میداشتند. ایشان حتی هنگام قبل از آغاز شکار بوفالو (گاومیش قاره آمریکا) و هنگام برداشت محصولات کشاورزی (خصوصاٌ هنگام برداشت توتون و ذرت) مراسم خاصی را در این رابطه برگزار کرده و از ارواح قدرتمند خود میخواستند تا که از ایجاد خشم ارواح طبیعت جلوگیری نمایند. حتی تعداد شکار نیز در این مراسم تعیین و توسط جادوگر قبیله به روح مردگان اعلام میشد.آنها بدلیل نوع زندگیشان ، برای طبیعت بعنوان تاءمین کننده نیازهای خود و صاحب قدرت اعظم ، احترام فراوانی قائل بودند و در فصول مختلف مراسمی را جهت شکرگذاری از طبیعت و ارواح متعالی خود برگذار مینمودند .
فلسفه روحی سرخپوستان بسیار پیچیده و با معنویات فراوانی همراه بود و به همین دلیل اکثر ارواح ناظر بر ارتباطات روحی قرن هجدهم آمریکا و حتی اروپا از میان این قوم برگزیده می شدند. نامه های معنوی فراوانی از میان ارواح سرخپوستان بدست آمده که در موزه های مجامع روحی ایالات متحده موجود می باشند.
نادر اسکندانی