_ چرا نامزدیشونو به هم زدن ؟ اینا که خیلی همدیگرو میخواستن!!!
آره.. اما میگن انگار جهاز دختره کامل نبوده
_ وا... خانواده ی دختره که پول شون از پارو بالا میرفت!
درسته.. اما انگار دختره واسه پنجره های خونه ی شوهرش چیزی نداشته!
جلوی دوتا جنس مخالف رو که بگیری رابطه شون به محض به هم رسیدن تبدیل میشه به زیاده روی! حرص! ولع! یعنی آدمی که همیشه آب دم ِ دستشه، فقط تشنگی ش رو رفع میکنه اما آدمی که چندوقت آب ندیده اینقدر میخوره که می رسه به مرز ترکیدن!
اینطور نیست؟
پس چرا اینقدر چماق؟ اینقدر در ِ بسته؟ اینقدر سانسور؟ اینقدر حرف مردم؟ اینقدر سدّ و مانع؟ اینقدر دست و پاهای مِهر شده؟ اینقدر پرده های دوخته شده؟ اینقدر دستمال های رنگی؟ اینقدر قربانی های ناموس؟
چرا اینقدر جنگ با طبیعت؟
می ایستد مقابل دیواری آشنا؛
آنجا که آید از دل هر ذره بوی یار...
در تنگنای سینه و دل خسته می تپد
مشتاق و بی قرار
........
برداشتی آزاد از وبلاگ مرسده