مدوسا کجا رفتی ؟ بیا بگو چی شده ؟
سلام دوستای خوبم
راستش من همچنان با اون حس پست قبل دست و پنجه نرم میکنم .صبح که بیدار میشم میگم میخوام برم خارج ، ظهر میگم میخوام برم سر کار ، شب هم میگم هیچ جا نمیرم !
اما در راستای بهبودش یه عملی انجام دادم که از این بابت خیلی خوشحالم ؛ میرم کلاس مثنوی خوانی!!!خیلی عالیه ، خیلی ! نمیخوام جوگیر بشم و مثلاً از عالم مادیات ببرم اما همین که یه کم هم به معنویات فکر کنم خیلی لذت بخشه .
عروس و داماد هم خوبن ، تقریباً همه کارها استارت خورده ( در مورد مراسم عروسی ، منظور از استارت دادن بیعانه است ) . فعلاً گرونترین چیز بعد از جا ، فیلمبرداره ! خداییش بیاین بریم آتلیه بزنیم . تازه انقدر هم شغل مفرحیه !
راستی آخر من نتونستم طاقت بیارم و با عروس یه بگومگوی کوچولویی کردمولی به جاش حساب کار دستش اومد
دو تا از دوستام بچه دار شدن یکی اینجا یکی تو آمریکا . جفتشون هم دختر ! من کادوی اونی که تو آمریکاست رو از قبل فرستادم اما این که بغل گوشمه هنوز نه ! اسم یکیشون رها ، اون یکی هم نیکا . قشنگه ؟
خوب . فقط اومدم یه خبری از احوالاتم بدم و برم . حالا دوباره میام
پ . ن : راستی فهمیدین که 13 اردیبهشت این وبلاگ پرمحتوا!!! یکساله شد ؟