سلام دوستای خوبم
راستش چند روزیه که با خودم درگیرم که به وبلاگ نویسی ادامه بدم یا نه ؟ آخه میدونین چیه ؛ مدتهاست وقتی میرم به وبلاگ دوستام ، میبینم چقدر موضوع برای نوشتن دارن ! چقدر قشنگ و راحت مینویسن . مخصوصاً اونایی که یا مامان هستن یا تازه ازدواج کردن . وبلاگشون پر از حرفای جذاب و خاطرات قشنگه که خود من واقعاً دوست دارم ساعتها بشینم و بخونم . اما راستش زندگی من چیز خاصی نداره که بخوام به عنوان روزمره بیان کنم ، از طرفی دلم نمیخواد با هر موضوع بیخودی آپ کنم . هی صبر میکنم بلکه یه اتفاق جالب یا یه موضوع داغ پیدا کنم اما نمیشه ! بیشتر اوقات هم که سفرم . پس چیکار کنم ؟
من از طریق این خونه کوچیک مجازی دوستای واقعی خوب و زیادی پیدا کردم که برام اندازه یه دنیا ارزش دارن . باور کنین همین که کامنتاتون رو میخونم کلی ذوق میکنم . اما یه چیز کوچیکی هم به اسم وجدان دارم که نمیذاره وقتتون رو به حرفای الکی بگیرم . بعضی وقتها فکر میکنم شاید تو رودربایستی میاین و نظر میدین ؟!!!
میدونم الان باز هم برام کلی نظرهای محبت آمیز میذارین ، اما باید یه فکری بکنم . دلم نمیخواست وبلاگم اینقدر بی محتوا باشه . بازم نمیدونم . اگه شما نظری دارین که بهم کمک کنه واقعاً خوشحال میشم.
راستی همینجا یه تشکر ویژه هم از وویج جون بکنم که واقعاً با سوغاتی اش شرمنده ام کرد . مرسی عزیزم