اشاره: این نوشتار بر آن است تا به دور از هرگونه تعصب ملی و مذهبی و با بررسی منابع گستردهی تاریخی و بر پایهی نظریات مورخان بیطرف غربی و شرقی، گذشتهی با شکوه تمدنی را به تصویر بکشد که حقایق و اسرار آن طی قرون متمادی در دل خروارها خاک جهالت و فریب مدفون بوده و به فراموشی سپرده شده است. «تمدن بزرگ اسلامی، با گسترهای از چین تا اسپانیا»
(پارس؛ نخستین امپراطوری بزرگ)
طبق نظر مورخین، «آریاییان» که سازندگان تمدن پارسی به شمار میروند در ابتدا اقوامی بدوی(ابتدایی) بودند که در ساحل دریای خزر(معروف به هیرکانی) زندگی میکردند؛ ولی بتدریج پراکنده شدند و در سه جهت شرق(هند)، غرب(اروپا) و جنوب(فلات ایران) کوچ کردند و سرزمینهای بزرگ و کوچکی را بوجود آوردند. البته عدهای نیز معتقدند آریاییها از آسیای مرکزی مهاجرت کرده و دو دسته شدهاند: عدهای به سمت سواحل دریای خوارزم(خزر) آمده و سرزمین ایران-وئجه(بمعنای وطن آریاییها) را تشکیل دادهاند و عدهای نیز به سمت جلگهی سند حرکت کرده و سرزمین هند را بوجود آوردهاند. نخستین سازمان منظم اجتماعی در ایران-وئجه، توسط تیرهای از آریاییان به نام مادها بوجود آمد؛ مادها که در منطقهی همدان امروزی ساکن بودهاند در هزارهی قبل از میلاد مسیح اولین حکومت را پایهریزی کردند و سرزمینهای اطراف خود از جمله پارس(فارس کنونی) را به زیر سلطهی خویش درآوردند.
امروزه گروهی مدعی هستند که اولین پادشاه ایرانی «کیومرث» است که در 7000 سال قبل از میلاد مسیح حکومت میکرده و بعد از وی اشخاصی چون هوشنگ و ضحاک و فریدون و... به تخت نشسته و حکومتهای مقتدری را بوجود آوردهاند؛ و برای این ادعای خود شواهدی جعل میکنند و به شاهنامه فردوسی و فارسنامه ابن بلخی استناد میکنند. اما با مراجعه به کتب معتبر تاریخی و استناد به تحقیقات باستانشناسی این ادعا مردود شناخته میشود و در زمره افسانهها و اساطیری قرار میگیرد که به گفتهی ویلدورانت مردم زمانهای گوناگون میساختهاند تا عقبهی خود را محکم کنند و برتری خود را بر دیگر ملل اعلام دارند. (لازم به ذکر است که فردوسی شاعر بزرگ ایرانی از سرودن اینگونه اساطیر قصد داستانسرایی صرف نداشته و مقاصد خاصی مورد نظرش بوده است که میتوان در مبحثی جداگانه به آن نیز پرداخت)
ماد: مردم ماد مردمی قانع، سختکوش و زحمتکش و در عین حال قدرتمند و جنگجو بودند. اولین پادشاه آنان «دیااکو» مردی عادل و دادگر بود، اما بعدها بواسطهی قدرتی که پیدا کرد به استبداد و خودکامگی پرداخت. در این زمان کشمکش سختی میان دولت ماد و آشور در جریان بود که در نهایت با پیروزی «هوخشتره» پادشاه مادی و فتح سرزمین آشور این جنجالها پایان پذیرفت. از این به بعد بود که حاکمین مادی با قدرت و ثروت فراوان خود به عیش و نوش پرداختند و راه ظلم و تعدی را پیش گرفتند. اما این دولت مستعجل عمری پیدا نکرد و سرانجام شخصی به نام «کوروش» از سرزمین پارس قیام کرد و با فتح قلمرو مادها به حکومت صد و پنجاه سالهی آنان پایان داد. بعد از آن کوروش سربازان مادی و پارسی را منظم ساخت و آنها را به صورت قشون شکستناپذیری درآورد و با فتح سرزمینها و تمدنهای کهن، حکومتی را با گسترهای از یونان تا شبهقارهی هند بنا نهاد و بدین ترتیب اولین امپراطوری بزرگ در تاریخ تاسیس شد.
پارس: ویل دورانت درباره کوروش اینچنین مینویسد «او در کشورگشاییهای حیرتانگیز خود، با شکست خوردگان به بزرگواری رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربان بود. وی که موسس سلسلهی «هخامنشی» بود امپراطوری بزرگی را بنا نهاد که بزرگترین سازمان سیاسی قبل از دولت روم و یکی از خوش ادارهترین دولتهای همهی دورههای تاریخی به شمار میرود. او پایههای سلطنت خود را بر بخشندگی و خوی نیکو قرار داده بود و به آزادی عقیدهی دینی و عبادت معتقد بود. این حاکی از آن است که بر اصل اول حکومت کردن بر مردم آگاهی داشت و میدانست که دین از دولت نیرومندتر است. پس مایهی شگفتی نیست که یونانیان دربارهی وی داستانهای بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان پیش از اسکندر دانسته باشند.» ویل دورانت در عین تحسین از نبوغ کوروش از خودخواهیها و استبدادهای او نیز مینویسد. «کوروش مانند همه جهانگشایان پس از خود همچون اسکندر و ناپلئون قربانی بلندپروازیهای فراوان خویش شد و پیش از آنکه فرصت سازمان دادن به امپراطوری بزرگش را پیدا کند اجل گریبانش را گرفت و به دست دشمنانش کشته شد. او با وجود خلق و خوی نیک، گاهی بیحساب قساوت و بیرحمی از خود نشان میداده است چنانکه تاریخ از روایت آن شرمسار است.»