اشاره: این نوشتار بر آن است تا به دور از هرگونه تعصب ملی و مذهبی و با بررسی منابع گستردهی تاریخی و بر پایهی نظریات مورخان بیطرف غربی و شرقی، گذشتهی با شکوه تمدنی را به تصویر بکشد که حقایق و اسرار آن طی قرون متمادی در دل خروارها خاک جهالت و فریب مدفون بوده و به فراموشی سپرده شده است. «تمدن بزرگ اسلامی، با گسترهای از چین تا اسپانیا»
پیشگفتار: بیش از چهارده قرن است که از طلوع و ظهور اسلام میگذرد؛ در این دوران طولانی و پر فراز و نشیب، با گسترش اسلام در میان ملل مختلف و به تبع آن آمیختگی فرهنگهای گوناگون با آداب و رسوم و فرهنگ اسلامی، تمدنی شکل گرفت که در سدههای درخشش و شکوفایی خود، در مغرب و مشرق عالم همواره منجر به بهت و حیرت همگان میشده است؛ و در روزگاری که جهان غرب در دوری از تمدن و فرهنگ بسر میبرد (نزدیک به 1300 سال، که غربیها آن را قرون وسطی مینامند)، جهان اسلام در علم و ادب و هنر و مذهب و فلسفه چون نگینی میدرخشید و به پیشرفتهای فراوانی در زمینههای علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی دست یافته بود. اما این تمدن بزرگ نیز همچون تمدنهای پیش از خود دستخوش تحولات بسیار زیادی قرار گرفت و به دلایل متعددی که این نوشتار مترصد پرداختن به آن است دچار رکود و ضعف گردید و مغلوب فرهنگ نوپای غربی شد؛ فرهنگی که به اذعان تاریخ، کاملا متاثر از فرهنگ اسلامی بوده و با الگوبرداری و برداشت از آن پایههای فرهنگی خود را بنا نهاده است.
اما باید توجه داشت به همان مقدار که یادآوری دوران عقبماندگی تمدن اسلامی موجب سرافکندگی است، مروری بر فصول درخشش و شکوفایی آن، نه تنها مایهی مباهات و افتخار خواهد بود، بلکه انگیزهای برای خلق دوبارهی آن ایجاد خواهد کرد. براستی ملتهای مسلمان اگر گذشتهی با شکوه خود را بشناسند روح تازهای در کالبدشان دمیده خواهد شد و موجبات پیشرفت و تعالی را فراهم و رکود و سستی را از خود دور خواهند کرد و بیشک عظمت از دست رفتهی خویش را بازآفرینی خواهند نمود؛ و تمدن جدیدی را در قرن بیست و یکم پایه خواهند گذاشت که مبنای زندگی تمامی بشریت قرار گیرد؛ تمدنی که در عین پرداختن به علم و دانش بر محور دین و اخلاق میگردد و همانند تمدن غربی انسانیت را فدای تکنولوژی نمیکند؛ تمدن اسلامی دیانت و عقلانیت را جدای از هم و نافی یکدیگر نمیداند و انسان را در عین برخورداری و بهرهمندی از تمامی امکانات مادی ملزم به رعایت دستورات الهی میداند؛ (در قسمتهای آینده بیشتر به این مساله خواهیم پرداخت) و این هدفی است که اندیشمندان و فرهیختگان مسلمان در دههها و سدههای اخیر به دنبال تحقق آن بوده و تمام تلاش خود را در جهت بیداری اسلامی مصروف داشتهاند.
اما حقیقتا کدام مورخ میتواند گذشتهی باشکوه تمدن اسلامی و اوضاع و احوال آنرا بر ما آشکار کند؟ آیا میتوان به گفتهها و یافتههای تاریخنویسان غربی که خود را یگانه صاحب بشریت و تمدن بشری میدانند اعتماد کرد؟ آیا این ادعای آنان که ما اروپاییان اولین تمدن بشری را در یونان و روم باستان پایهگذاری کردیم، سخن گزافی نیست؟! البته این بدان معنا نیست که همه مورخان غربی بیراهه رفتهاند، بلکه بودهاند و هستند کسانی که بدور از تعصب، تاریخ را آنگونه که هست روایت میکنند، نه آنگونه که خود میخواهند.
این نوشتار در بخش اول، وضعیت جهان قبل از ظهور اسلام را به تصویر خواهد کشید و برای اثبات این مدعا که غربیها نخستین پایهگذاران تمدن در جهان نبوده و در اولین دورهی شکوفایی خود(یونان و روم باستان) از مشرق زمین الگو پذیرفته و از آن مایه گرفتهاند، به بررسی اجمالی تمدنهای بزرگ تاریخی خواهد پرداخت. در بخش دوم، تمدن اسلامی و ابعاد علمی و فرهنگی آن را تشریح خواهد کرد و در بخش سوم، علل و عوامل رکود و ضعف در تمدن اسلامی و دلایل قوت گرفتن فرهنگ نوپای غربی را مورد بررسی قرار خواهد داد:
1- از تمدن سومری تا تمدن اسلامی (سیری در تمدنهای بزرگ بشری)
2- جلوههایی از تمدن اسلامی (بررسی ابعاد تمدن و فرهنگ در جهان اسلام)
3- علل پیشرفت و رکود تمدن اسلامی (بررسی عوامل پیدایش، شکوفایی و رکود آن)