اسدالله عسگراولادی که نام فامیل او به واسطه فعالیتهای سیاسی برادرش شهرت بیشتری نسبت به او دارد و از تجار بزرگ است، در این مصاحبه خود را تاجر و صادرکننده محصولات کشاورزی و خشکبار معرفی میکند و با بیان اینکه "نفر اول در این رشته نیست بلکه در رتبه پنجم یا ششم است"، تاکید میکند که غیر از یک دوره کوتاه که مشاور اقتصادی محمد علی رجایی بوده، هیچ منصب سیاسی و دولتی نداشته است.
وی که با حکم بنیانگذار جمهوری اسلامی، سرپرست اولین اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران و سپس سالها نایبرئیس این اتاق بود، هماکنون ریاست سه اتاق مشترک بازرگانی ایران با چین، روسیه و استرالیا را برعهده دارد. بدین ترتیب او در مصاحبه خود با جام جم، از موضع یک فعال کهنهکار اقتصادی با 53 سال سابقه، انتقادات مهم و قابل توجهی را نسبت به عملکرد اقتصادی دولت احمدینژاد مطرح کرده که با لحن گزندهای هم بیان شده است.
از این رو کمی عجیب است که روزنامه جامجم چنین مصاحبهای را منتشر کرده است، حتی با وجود اینکه روابط نزدیک مسئولان این روزنامه قابل انکار نیست.
واقعیت تاسفبار
عسگراولادی در این مصاحبه با بیان اینکه "چون رهبر معظم انقلاب امر به حمایت همه از دولت احمدینژاد کردهاند، ما از دولت ایشان حمایت میکنیم"، تاکید کرده که در مقایسه با دولتهای قبلی، "معتقدیم این دولت و سیاستهای اقتصادیاش به تمام معنی فشل است."
وی در این باره توضیح میدهد: "شما ببینید در دولت میرحسین موسوی نفت بشکهای 12 تا 15 دلار بود و کشور اداره شد. شما اگر آن قیمت را با قیمت 120 دلاری فعلی مقایسه کنید به یک واقعیت تاسفبار میرسید که سطح فقر الان با سطح فقر آن زمان فرقی ندارد. چرا باید اینطور باشد؟ مگر قیمت نفت ما 12 برابر نشده، پس چرا سطح فقر همان است؟ آن زمان هر دلار آمریکا 6/6 تومان بود که زمان ریاست دکتر موسوی بر بانک مرکزی به 5/10 تومان رسید. اما الان قیمت دلار چند است؟ چقدر ارزش پول ملی کاهش یافته است؟ حتی شما به دولت 8 ساله رهبر معظم انقلاب نگاه کنید. آن زمان نیز نفت به 20 دلار نرسیده بود، اما جنگ و کشور بخوبی اداره شد و هرچند مشکلات حاد وجود داشت، اما احساس تورم و فقر تا این اندازه نبود."
این فعال اقتصادی محافظهکار، سپس به دفاع از عملکرد اقتصادی دو دولت قبلی میپردازد که بارها به طور مستقیم مورد انتقاد احمدینژاد قرار گرفته است و میگوید: "در دولت هاشمی نیز با وجود خرابیهای جنگ، توانستیم دوران سازندگی را ایجاد کنیم و در زمان خاتمی روابط مان با دنیا را اصلاح کنیم و اقتصاد بینالمللیمان را گسترش دهیم. اصلا انکار نمیکنم ما در دولت آقای خاتمی ضعفهای ارتباطی زیادی دیدیم و برخی اطرافیانش را هم قبول نداشتیم و نداریم، اما بالاخره این دولت توانست در دنیا خیلی کارها برای ما بکند."
اولین مسئول اتاق بازرگانی پس از انقلاب سپس تاکید میکند: "ببینید، من یک تاجرم که در سیاست دست دارم، اما دید و نگاهم در سیاست و عمل سیاسی بر پایههای اقتصادی استوار است، چرا که معتقدم سیاست را اصلا اقتصاد تعیین میکند، لذا قبل از انجام هر عمل سیاسی باید صراحتا از خودمان بپرسیم آنچه باقی میماند فایدهاش برای کشور چیست؟ چه منافعی را تامین میکند. سودش برای مردم چیست؟ اگر این سوالات بدرستی پاسخ داده شد، پس عمل سیاسی ما هم درست است، اما رک بگویم، سیاستهای دولت دکتر احمدینژاد به این بعد مهم هیچ پاسخی نداده است."
خودتحریمی در دولت نهم
او همچنین در اشاره ای آشکار به سخنان مکرر احمدینژاد درباره محبوبیت ایران بین ملتهای جهان، خاطرنشان میکند که: "من شاید اکثر کشورهای دنیا را دیدهام و الان نیز زیاد سفر میروم. در این سفرها واکنشهای مردم را نسبت به ایران میسنجم. واقعیت این است که ملتها ما را دوست دارند و دولتها دوست ندارند. این دوستداشتن چیز خوبی است و واقعا دستاورد است و شک نداریم اما چیزی از آن درنمیآید، چون دولتها که تصمیمگیر و تصمیمساز هستند بعضا ما را دوست ندارند. بنابراین منافع اقتصادی ما در دنیا به خطر افتاده است و این حلقه دارد تنگتر میشود. واقعا ما باید در تامین منافع اقتصادیمان سود و زیان عمل سیاسی را در نظر بگیریم و با تکنیک سیاسی خطرها را به در کنیم. حرف من این است که دولت دکتر احمدینژاد در داخل دارد ما را دچار یک خودتحریمی میکند."
عسگراولادی در این باره توضیح میدهد: "خودتحریمی توصیفی است که برای شرایط امروز اقتصادی کشور به کار میبرم؛ موانعی در تولید، سرمایهگذاری و تجارت که باعث رشد قیمتها و کسادی کار فعالان میشود؛ یعنی موانع داخلی که رشد و رونق اقتصادی کشور را با چالش روبهرو کرده است. متاسفانه باید بگویم در بخشی از بدنه دولت، شیوهها و رفتارهایی وجود دارد که هم به رشد قیمتهای داخلی دامن میزند و هم جلوی رشد اقتصادی را میگیرد. من اسم این پدیده را خودتحریمی میگذارم. یعنی خودمان (دولت) جلوی اقتصاد را گرفتهایم."
احمدینژاد اینکاره نیست
این فعال اقتصادی محافظهکار، همچنین در بخش دیگری از گفتوگو به انتقاد از طرح تحول اقتصادی دولت احمدینژاد میپردازد و این طرح را از دو جنبه دارای مشکل ریشهای و اساسی میداند: "نخست از جنبه معنای تحول و دوم از نظر افرادی که میخواهند آن را اجرا کنند. از جنبه معنای تحول، محور اصلی این طرح، مردم دیده شده، نه تولیدکننده، لذا در پایه دچار اشکال است. تصور کنید بسیاری از خانوادههای ایرانی مثلا 300 هزار تومان گیرشان بیاید، فکر میکنید با آن چه کنند؟ پسانداز؟ خیر. کالای غذایی و اساسی میخرند و این یعنی تورم انفجاری. به نظرم، راهحل صحیح در طرح تحول اقتصادی این بود که دولت به جای پرداخت یارانه مستقیم به مردم، میآمد دریافتیهای خودش از تولید و تجارت مانند مالیات و عوارض را برمیداشت تا هزینه واقعی تولید پایین بیاید و هم رونق ایجاد شود و هم قیمتها کنترل گردد. مطمئن باشید با این روش، کمک بسیار بزرگتری به مردم میشود."
وی درباره توانایی دولتمردان نهم در اجرای چنین طرحهای بزرگ اقتصادی نیز معتقد است: "و اما محور دوم، افرادی است که میخواهند طرح تحول به این بزرگی را اجرا کنند. ببینید، من با سیاستمداران فراوانی از نسلهای گوناگون نشست و برخاست کردهام. به دکتر احمدینژاد هم ارادت دارم، اما این افراد این کاره نیستند که بتوانند چنان طرح تحول بزرگی را اجرا کنند. در همین حد و سربسته میگویم، چون با بسیاری از افراد این دولت دوست هستم، اما صلاح مملکت بر دوستی مقدم است."