کرزیا! چشم ترا صدقه که گریان می کند
هردمی که این ائتلافت خانه ویران می کند
میزنی بر روی و سر، از سر کله می افگنی
تا کسی ظلمی بر این خلق پریشان می کند
غافل از هرچیز دیگر می شوی و غرق اشک
سبز ابری گوییا رحمت به ناودان می کند
چشمه ی آب حیاتست آن، نه چشمست کرزیا!
گر تهیدستی بنوشد کی غم نان می کند؟
پرفیومیست* از عجایبهای این ویران وطن
ناز بر عطر خوش پاریس و آلمان می کند
لرزه می افتد بر اندام مشرف دالخور
لشکر عزمت چو قصد خانه ی شان می کند
گر غصب گردی از اقدامات خودسر در وطن
بوش و پوتین چپلکت را بوسه باران می کند
جمله عالم ادعا دارد، تو سنگینی چو سنگ
ماته گوره گفتنت بی مدعاشان می کند
گر دهی دستور فتح کشوری ای نازنین
چشمک و ماچت به والله فتح ایران می کند
سارکوزی** فخر می دارد که در نامش "زی" است
زان سبب هر شامگه ایفل چراغان می کند
چون دهی اخطار بر بن لادن و بر یاران او
ترس سرتاپای شان را بید لرزان می کند
گر ملا عمر ببیند چشمک پر هیبت ات
بارها از ترس او تبدیل تنبان می کند
تا سحر در مدحت ای جان میتوانم سر کنم
لیک خلقی را همین چند فرد حیران می کند
چیزی کم 25 اگست 2008، غربت
* perfume (گمان نمی کنم کسی در دانستن این واژه کفاره مشکلی داشته باشد) پَرفیوم به فتح پ.
** Nicolas Sarkozy رییس جمهور فرانسه. البته سارکوزی هنگام گفتن zi میشود ولی در نوشته ی فارسی زی دارد.