امشب از عاطفه لبریز، غرق رویای تو ام تو پری زادی و من مست تماشای تو ام گرمی خانه ی عشق و می میخانه تویی غم زیبای وجود دل دیوانه تویی گر من از عشق تو جان را به سخن می بازم ای پریسای هنر همدم پروانه تویی گفته بودی بکشم جان و دلت با نازم من ز عطر خوش تو هر نفسم می بازم به دو ابروی کمانت ز دلم خورده مگیر گر چه این هدیه ی ارزان به تو می پردازم در کمینگاه نظر ز آنچه در این ملک فناست جز نگاهش به دل تنگ و صبورم ننشست من که در عشق و وفا تشنه ترینم به قفس دل شیدا چه کنم گر نشوی هم نفسم حرف من ساده مگیر ، زانکه پریشان تو ام به غم شادی دل ، در پی پیمان تو ام ...
چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای تنفس و چه اندازه شیرین است امروز ... روز میلاد تو ... روز تو روزی که تو آغاز شدی ...
بهترین آرزوها را برات دارم ، امیدوارم هرجا که هستی شاد باشی و پیروز تولد مبارک نازنینم ...