_ چرا نامزدیشونو به هم زدن ؟ اینا که خیلی همدیگرو میخواستن!!!
آره.. اما میگن انگار جهاز دختره کامل نبوده
_ وا... خانواده ی دختره که پول شون از پارو بالا میرفت!
درسته.. اما انگار دختره واسه پنجره های خونه ی شوهرش چیزی نداشته!
جلوی دوتا جنس مخالف رو که بگیری رابطه شون به محض به هم رسیدن تبدیل میشه به زیاده روی! حرص! ولع! یعنی آدمی که همیشه آب دم ِ دستشه، فقط تشنگی ش رو رفع میکنه اما آدمی که چندوقت آب ندیده اینقدر میخوره که می رسه به مرز ترکیدن!
اینطور نیست؟
پس چرا اینقدر چماق؟ اینقدر در ِ بسته؟ اینقدر سانسور؟ اینقدر حرف مردم؟ اینقدر سدّ و مانع؟ اینقدر دست و پاهای مِهر شده؟ اینقدر پرده های دوخته شده؟ اینقدر دستمال های رنگی؟ اینقدر قربانی های ناموس؟
چرا اینقدر جنگ با طبیعت؟
می ایستد مقابل دیواری آشنا؛
آنجا که آید از دل هر ذره بوی یار...
در تنگنای سینه و دل خسته می تپد
مشتاق و بی قرار
........
برداشتی آزاد از وبلاگ مرسده
برتریهای درفش کاویان:
این پرچم از دل توده های مردم بیرون آمده و از یک پیش بند چرمی آهنگری دلاورکه برای در هم کوبیدن بیدادگران به پا خواست فراهم آمده
این پرچم مردمی است وبه دست مردم ساده کوچه وخیابان درست شده ونه به دست حاکمان
این پرچم کهن ترین پرچم جهان میباشد
درفش کاویانی چگونه بر پا شد؟
فردوسی توسی میگوید:
پس از آنکه کاوه آهنگر در درگاه ضحاک ماردوش بر بزرگان بیخرد پیرامون ضحاک میتازد ونامه ای که آنها برای این خوانخوار دستینه(امضا) کرده واو را مردی نیکوکار ونیک سرشت ومردمدار شناسانده بودند از هم میدرد همراه فرزندش از بارگاه ضحاک بیرون میرود وبه میان توده های به خشم آمده مردم میدود وبا پاره کردن پیش بند چرمین خود و بر نیزه کردن آن پیکاری سهمگین ودشمن کوب را پی میریزد.
کاوه به سوی فریدون میشتابد وبه یاری مردم او را پادشاه ایران زمین میخوانند.
از این رو فریدون با رایزنی مردم درفش کاویانی را که به جنبش درآورنده مردم پرخروش بود را غوطه ور زر وسیم وگوهر تابناک میکند
از آن پس هر پادشاهی که به تخت مینشیند وتاج شاهی بر سر مینهد بر آن سوگند یاد میکند وبر آن گوهری میافشاند
تاریخ نویسان درباره درفش کاویانی چه مینویسند؟
تاریخ تبری آن را از پوست شیر دانسته وآراسته به زیب وزیور
مسعودی در مروج الذهب آن را از پوست پلنگ دانسته که بر چوبهای بلند می آویختند
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه مینویسد که کاوه به پیکار ضحاک به پا خواست وپوستی را که گروهی آن را از خرس وگروهی ودسته ای از پوست شیر میدانند بر نیزه کرد.آنگاه آنرا درفش کابیان خواندند که پس از آن پی در پی به زر وزیور وگوهرهای ناب فراوان آراسته وپیراسته شد
استاد اسکارمن میگوید از سنجش تخته سنگ کنده کاری شده پمپیی-سکه های دودمان فرته کاره و شاهنامه فردوسی چنین بر می آید درفش کاویانی تکه چرمی چهار گوش بر بالای نیزه ای آویخته ونوک نیزه که از پشت آن به سوی بالا نمودار بوده است. روی این چرم آراسته به پرنیان و ابریشم وگوهرهای ناب ستاره ای میدرخشیده.این درفش چها پره داشته که در هسته آن دایره کوچکی دیده میشود ودر بالای آن نیز همین دایره به چشم میخورد.رشته های آویزان شده به بخش زیرین چرم چهار گوش به سه رنگ سرخ وزرد وبنفش آراسته بودند
از آن پس این درفش در نبردهای ارتش ایران نیرو دهنده به سربازان ودلاوران ما بود.سرنوشت ایرانیان در هرجنگی وابسته به درفش کاویانی بوده.به گونه ای که اگر از دست می افتاده یا سرنگون میشد شکست بی چون وچرا بود.
از این رو همیشه سرداران سپاه وبه ویژه نخست فرمانده که سپهسالار نام داشت آن را بر دوش میگرفت وپیشاپیش ارتش پیش میرفت.
بلعمی) ترجمه تاریخ تبری-رویه 29 و30)مینویسد:
فریدون هر جا میرفت وجنگ میکرد این علم را پیش روی خود میداشت وپیروز میشد.
در جنگها همیشه دشمنان کوشش میکردند تادرفش کاویانی را به چنگ آورند ویا سرنگون کنند تا بتوانند ایرانیان را شکست دهند.
در جنگها برگزیده ترین ودلیر ترین سربازان همچون نگینی دور وبر وپیرامون سپهسالارارتش را برای نگهبانی از درفش کاویانی چنبر میزدند واز آن پاسداری میکردند
سرنگونی درفش کاویانی به دست تازیان:
درفش کاویان که نماد فر وشکوه وسربلندی وبزرگی ایران بود بدبختانه درهزار چهارصد سال پیش در تازش تازیان(اعراب ( به ایران از دست رستم فرخزاد سپهسالار ارتش ایران به زمین افتاد ودیگر برافراشته نشد
درباره سرنگونی درفش کاویانی بلعمی(ترجمه تاریخ تبری رویه 30) مینویسد:چون مسلمانان خزینه ملوک عجم غارت کردند آن درفش پیش عمربن خطاب بماند.پس بفرمود آن گوهرها بگشادند وآن پوست بسوختند
تبری در تاریخ تبری رویه 1600 تا 1603 پوشینه چهارم مینویسد که در جنگ قادسیه عمربن خطاب درفش کاویانی رااز ایرانیان به پرده (تاراج) گرفت ودیگر تازیان آنرا به سی هزار درهم خریدند تا پاره پاره کنندوبه فروش برسانند
اتاق یک نفره : اتاق یک نفره که سینگل نامیده می شود . دارای یک تخت می باشد و اختصاراً با علامت SGL نشان داده می شود .
اتاقهای دیگری هم در هتلها و متلها وجود دارند که بنا به علاقه وتمایل مسافران دراختیار آنان گذاشته می شود
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی، دانشمند بزرگ و ریاضی دان، ستارهشناس و تاریخ نگار سده چهارم و پنجم هجری ایران است و بعضی از پژوهندگان او را از بزرگترین فیلسوفان مشرقزمین میدانند.
او در 362 هچری قمری در خوارزم که در قلمرو سامانیان بود به دنیا آمده بود و زادگاه او که در آن زمان روستای کوچکی بود بعدا به «بیرونی» تجدید نام داده شده است. مرگش در غزنه در اوان انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعود بن محمود غزنوی بوده است و برخی درگذشت او را در 440 هجری قمری میدانند.
تألیفات بیرونی به زبان عربی، یعنی زبان علمی و همهکسفهم عالم اسلام و ایران بوده است، مگر ترجمه? «التفهیم» که خود , آن را از عربی به فارسی برگردانیده است (یا احتمالاً برعکس).
بیرونی دقت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، لیکن او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیله کندی و فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده بود نبود بلکه به عقاید ویژه و روش جداگانه و ایرادات خود بر ارسطو ممتاز است، وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتبی چون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.
دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکدهها و تالار کتابخانهها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند.
بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال 1019 میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در در غزنه به زیر مطالعه برد.
در زمان بیرونی، سامانیان بر شمال شرقی ایران شامل خراسان بزرگتر و خوارزم به پایتختی بخارا، زیاریان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئیان بر سایر مناطق ایران تا بغداد، بازماندگان صفاریان بر سیستان و غزنویان بر جنوب ایران خاوری (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) حکومت میکردند و همه آنان مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند و سامانیان بیش از دیکران در این راه اهتمام داشتند.
بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود مدتی نیز در گرگان تحت حمایت مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آنها بود به تحقیق پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهشهای علمی خود ادامه داد.
با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسائل کافی برای تحقیق در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظهای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید. بیرونی که بر زبانهای یونانی، هندی و عربی هم تسلط داشت کتب و رسالات متعدد که شمار انها را زائد بر 146 گزارش کردهاند نوشت که جمع سطور انها بالغ بر 13هزار است.
مهمترین آثار او التفهیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن.
بیرونی کتاب دائرةالمعارف خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول.
بیرونی معاصر بوعلی سینا بود که در اصفهان مینشست و باهم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند. بیرونی در جریان لشکرکشیهای محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز قسمتی از آن است) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و در باره اوضاع هند تحقیق کند که محصول این تحقیق، کتاب «هندشناسی» اوست.
دیگر آثار وی می توان به کتاب الصیدنه فی الطب اشاره کرد که کتابی است در باره گیاهان دارویی و توسط استاد عباس زریاب خویی تصحیح گردیده است.