روستای تاریخی انبوه در سومین روز شهادت امام حسین (ع) محرم سال 1393
عزاداری عزاداران حسینی بالا و پایین محله روستای انبوه در مزار محل پایین
اجتماع عظیم عزادارن حسینی روستای انبوه در حیاط مسجد موسی ابن جعفر (ع)
سخنرانی حاج علی اقا میرزایی انبوهی در مسجد موسی ابن جعفر (ع)
دسته عزادران بالا محله با خواندن نوحه خداحافظی از مردم محله پایین جدا می شوند .
مراسم ویژه ی سالروز شهادت سید و سالار شهیدان و 72 تن از یاران باوفایش ، با حضور ساکنین روستا و جمعیت زیادی که از نقاط مختلف کشور به سرزمین اجدادی خود آمده بودند ،در روستای کهنه و الله آباد برگزار گردید.
برابر سنت دیرینه ، در صبح روز تاسوعا ، دسته ی سینه زنی و زنجیرزنی روستا ی کهنه از محل هیئت ابوالفضلی به مقصد حسینیه ی روستا شروع به حرکت نموده و با تجمع در روبروی حسینیه (میدان شریعت) ، مراسم ((حسن- حسین)) را به اجرا درآوردند.پس از آن ، مراسم شبیه خوانی ( مجلس قمر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس ) در جلوی هیئت ابالفضلی روستا برگزار گردید.
شیخ عباس قمی توی نفسالمهمومش گفته است: «من به مأخذی دست نیافتم که دال بر آمدن لیلا به کربلا باشد». بهتر هم که سندی نیست. لااقل دل آدم ذرهای خوش میشود به اینکه مادرش نیامده بود. همان چند کلمه از «رباب» هم که توی مقاتل آمده قلب آدم را آتش میزند. حجم مصیبت امام هم عظیمتر بود اگر لیلا توی خیام حاضر بود. اگر چشمهای نگرانش عرصهی قتال را میپایید. و اگر راست گفته باشند راویها که «فقطعوه بالسیوف ارباً ارباً» باید دعا کرد این وصفها را مادر نشنیده باشد. همان «علی الدنیا بعدک العفا» گفتنِ پدر بس است برای تصور سنگینی مصیبت «علی». همان گذاشتن صورت روی صورت علی...
توی آن صحرا، بانویی اما بود که بلد بود بار مصیبت همهی مادرها را یکتنه به دوش بکشد. سیدابن طاووس از راوی نقل میکند که بعد شهادت علی، بانویی از خیمهها بیرون آمد در حالیکه داشت صدا میزد: «یا حبیباه! یا بن اخاه!»... 2
1. مادرت نیست اگر مادر سقا هم نیست/ عمهات هست به جای همهی مادرها (از مرثیهی سوزناک علی اکبر لطیفیان).
2. و خرجت زینب بنت علی تنادی یا حبیباه! یابن اخاه!... و جاءت فاکبت علیه، فجاء الحسین فاخذها و ردها الی النساء.
امام عصر توی ناحیهی مقدسه با «رضیع الصغیر»1 سلامش دادهاند. اسمش «عبدالله» است. اسمی که کنیهی امام را مصداق داده بود؛ «اباعبدالله». امام اما چون اسم علی را دوست میداشتند با «علیکوچکتر» صدایش میکردند. آن بار آخر هم که برای وداع آمدند گفتهاند «فرزند کوچکم»2 را بدهید که با او خداحافظی کنم. جملاتی که از زیارت منسوب به ناحیهی مقدسه به او اختصاص داده شده، این است؛ «سلام بر عبدالله پسر حسین، کودک شیرخوار تیرخوردهی به زمین افتادهی به خون غلتیده که خونش به آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیلهی تیر ذبح شد. خداوند تیرانداز و پژمردهکنندهاش «حرملة بن کاهل اسدی» را لعنت کند»3. دل آدم را خون میکند این عبارتهای مکشوف. آخرش به خصوص، که گفته؛ حرمله، «پژمرده»اش کرد. روضهی مفصلی میشود برای خودش.
1. شیرخوارهی کوچک
2. ولدی الصغیر
3. السلام علی عبدالله ابن الحسین، الطفل الرضیع، المرمی الصریع، المتشحط دما، المصعد دمه فی السماء، المذبوح بالسهم فی حجر أبیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدی وذویه