[نکاتی از مناجات شعبانیه] برگرفته از کتاب جهاد اکبر امام خمینی
در این ماه شعبان با «مناجات شعبانیه» «31»- که از اول تا آخر این ماه دستور خواندن آن وارد شده- خدای تبارک و تعالی را هیچ مناجات کردید؟
و از مضامین عالی و آموزنده آن در ایمان و معرفت بیشتر نسبت به مقام ربوبیت استفاده نمودید؟ درباره این دعا وارد شده که این مناجات حضرت امیر، علیه السلام، و فرزندان آن حضرت است؛ و همه ائمه طاهرین، علیهم السلام، با آن خدا را میخواندهاند «32». و کمتر دعا و مناجاتی دیده شده که درباره آن تعبیر شده باشد که همه ائمه (ع) آن را میخواندهاند و با آن خدا را مناجات میکردهاند. این مناجات در حقیقت مقدمهای جهت تنبه و آمادگی انسان برای پذیرش وظایف ماه مبارک رمضان میباشد؛ و شاید برای این باشد که به انسان آگاه ملتفت انگیزه روزه و ثمره پر ارج آن را تذکر دهد.
ائمه طاهرین، علیهم السلام، بسیاری از مسائل را با لسان ادعیه بیان فرمودهاند. لسان ادعیه با لسانهای دیگری که آن بزرگواران داشتند و احکام را بیان میفرمودند خیلی فرق دارد. اکثرا مسائل روحانی، مسائل ماوراء طبیعت، مسائل دقیق الهی و آنچه را مربوط به معرفة اللّه است، با لسان ادعیه بیان فرمودهاند. ولی ما ادعیه را تا آخر میخوانیم و متأسفانه به این معانی توجه نداریم، و اصولا نمیفهمیم چه میخواهند بفرمایند.
در این مناجات میخوانیم: الهی هب لی کمال الانقطاع إلیک؛ و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک، حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل إلی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلّقة بعزّ قدسک. «33»
هر چه را در قرآنی در خصوص داستان انبیا می خوانید ، بدانید که آنها به صرف یک داستان در قرآن نیست و رمز این قصه ها در قرآن این است :
هر کسی بخواند مرحله حیوانیت را پشت سر گذاشته و وارد انسانیت شود باید مسیری را پشت سر بگذارد که در این مسیر ، گاهی همانند آدم (ع) حوادثی برایش پیش می آید ، گاهی همانند موسی (ع) دچار موانع میشود گاهی همانند عیسی (ع) به مشکلاتی برمیخورد و ...
همه اینها برای شما پیش می آید. اگر امروز کسی بگوید خدایا آنچه تو فرموده ایی میخواهم به آن عمل کنم از فردا صبح ، می بیند گاه مشکلی برایش پیش می آید مانند مشکل حضرت آدم ، یک حادثه ایی پیش می آید شبیه حادثه حضرت ابراهیم و ... اگر به این وقایع برخورد کرد ، قرآن میگوید اگر مشکلی شبیه آدم (ع) بود ، اینطور حلش کن ، اگر شبیه موسی (ع) بود به اینگونه حل کن (اشاره به این مساله است که باید ببینیم پیامبران در مواقع مشکلات ، چگونه مشکل خود را حل کرده اند و چه دستور العملی را بکار برده اند)
ما نگوییم که قرآن یک داستانی را گفت ، بعنوان مثال : حضرت آدمی بود ، این حضرت در یک بهشتی بود ، به وی گفتند به این درخت نزدیک نشو ، شد و از بهشت بیرونش کردند. حال دهها سئوال خطور میکند :
الف) این بهشت چگونه بهشتی بود
ب) مگر در بهشت ممنوعیت هست
ج) چرا از بهشت بیرون شد و .....
دلیل این سئوالات این است که افراد فکر میکنند که این مساله ، یک داستان در قرآن است ، خلاصه کسی که داستانی را میخواند سئوالاتی برایش پیش می آید ، این سئوالات را چه کند؟
ولی به ما میگویند داستان حضرت آدم یک داستان شخصی در 6 هزار سال پیش ، یا 6 میلیون سال قبل ...و یک قضیه شخصی نیست . جنابعالی هم اگر بخواهی مانند حضرت آدم به سوی آدمیت حرکت کنی برای شما هم این مشکلات هست و باید راه حلش را از همین داستانهای قرآن پیدا کنی.
یک مساله مانند ازدواج را در نظر بگیریم . همون خدایی که به ما گفته آدم بشوید به ما گفته برای حفظ نیمی از دین خود ازدواج کنید. حال ازدواج می کنیم باید نفقه زن را بدهیم ، خوراک و پوشاک او را تامین کنیم ، به مقدار لازم او را به گردش و زیارت هم ببریم؛ نکنیم نمی شود ، بکنیم با گرفتاری همراه است .
البته که همینطور است ، آدم شدن با گرفتاری همراه است ؛ بفرموده قرآن "لقد خلقنا الانسان فی کبد" ما اصلا انسان را در سختی خلق کردیم ، اگر کسی از لابلای سختی ها بالا نرود اصلا بزرگ نمی شود.
کسی که میگوید من ازدواج نمی کنم تا بخواهم خوب آدم بسازم در خطاست ؛ برای اینکه تمام انبیا ازدواج کردند . پیامبر اکرم ازدواج کرد . امیر المومنین هم ازدواج کرد ، تمام ائمه هم ازدواج کردند . به محض اینکه بگویی الف ، این الف ، ب را هم بهمراه کرد. اگر قرار است به سیره پیامبر روی بیاوری باید تمام دستوراتش را هم انجام بدهی . وقتی هم خواستی دستورات را انجام بدهی حالا ببین چه شیطنتها پیش می آید .
گفتگو با استاد عبدالقائم شوشتری درباره حضرت ولی عصر (عج)
منبع: مجله موعود
- در حدیث داریم که: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة »
مراد از معرفت امام در این حدیث چیست؟ آیا معرفت شناسنامه ای; اینکه حضرت پدرشان که بوده و مادرشان که بوده، در کجا متولد شده اند و... کافی است، یا حد بالاتری از معرفت مورد نظر است؟
ج: معرفت مراتبی دارد. کمترین حد معرفت همان معرفت شناسنامه ای است و مرحله بالاتر معرفت نورانی (معرفة بالنورانیة) است،
چنانکه حضرت امیر، علیه السلام، فرمودند: «معرفتی بالنورانیة، معرفة الله ». (1)
هر چه معرفت ما نسبت به حضرت مهدی، علیه السلام، عمیق تر و ریشه دارتر باشد، به همان نسبت در توحید هم عمیق تر خواهیم بود.
یک نسبت مستقیم بین «معرفة الله » و «معرفة الامام » وجود دارد و حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة » ناظر است بر همه مراحل معرفت.
آن مرحله ای که اگر انسان شناخت نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است، مرحله ای است که در آن انسان حتی فاقد عرفت شناسنامه ای است. اگر کسی کمترین مرحله معرفت را داشته باشد، به مرگ جاهلیت نمی میرد، اما به کمال نمی رسد.
- اگر ممکن است مراتب معرفت را ذکر کنید. حداقل را که گفتید همان معرفت شناسنامه ای است و حداکثر آن معرفت نورانی، در این باره بیشتر توضیح دهید.
ج) به قول فلاسفه مراتب تشکیکیه است. ممکن است همان ده مرتبه که برای ایمان ذکر شده (2) برای معرفت هم ذکر کنیم. گفته اند حضرت درست است ده درجه ایمان داشته است در توحید و ده درجه ایمان هم در ولایت حضرت علی، علیه السلام. به همین نسبت معرفت هر کسی در توحید کاملتر است در ولایت هم کاملتر است.
- آیا این ده مرتبه در جایی ذکر شده است؟
ج) نه، بتفصیل در جایی ذکر نشده است. تنها گفته شده حضرت سلمان درست است ده درجه ایمان داشته، ابوذر نه درجه و مقداد هفت درجه. (3) به هر حال این نکته ها بیان شده اما اینکه تفکیک این مراتب کدام است ذکر نشده است.
معرفت نورانی را لطفا تعریف بفرمایید.
پیغمبر اسلام،صلی الله علیه وآله، فرمودند: «اول ما خلق الله نوری; خداوند متعال اولین چیزی که آفرید نور من بود» (4)
و یا در حدیث دیگر: «خلق الله الاشیاء بالمشیة و المشیة بنفسها و نحن تلک المشیة; خداوند اشیاء را به وسیله مشیت آفرید و مشیت را بی واسطه و ما همان مشیت هستیم ».
آشنایی با این مسائل معرفت نورانی است. عالم بر دو گونه است: عالم خلق و عالم امر. به تعبیر دیگر طبیعت و ماوراء طبیعت. فضائل و مناقب ائمه اطهار، علیهم السلام، دو گونه است: برخی فضائلشان فضائل خلقی است و برخی دیگر، فضائل امری است. آشنایی با عالم امر و فضائل امری حضرات ائمه، علیهم السلام، مقدمه معرفت بالنورانیة است. طالب معرفت باید برای این منظور دوره کلاس ولایت را ببیند و آشنا شود.
- راههای شناخت پیدا کردن کدام است؟
ج) راههای شناخت به قول جناب خواجه حافظ: «دکان عاشقی را بسیار مایه باید». کتابهایی را که درباره حضرت مهدی، علیه السلام، نوشته شده به فارسی و عربی، روایی، فلسفی، کلامی همه جورش را باید مطالعه کرد تا معرفت انسان نسبت به حضرت مهدی، علیه السلام، بیشتر شود. ولی بالاتر از این تقواست; که خود تقوا و عبادت و بندگی یکی از راههای معرفت است.
در خود قرآن کریم خدای تعالی می فرماید: «واعبد ربک حتی یاتیک الیقین; عبادت کن تا به یقین برسی.» (5)
پس معلوم می شود عبادت راه رسیدن انسان به یقین است; چه یقین در توحید، چه یقین در ولایت. این راه دوم شناخت پیدا کردن است و راه سوم اینکه، خدمت استادانی که محضر مقدس حضرت مهدی، علیه السلام، مشرف شده اند برسیم و با آنها گفتگو و مجالست داشته باشیم. خلاصه مجالست با مقربان حضرت مهدی، علیه السلام، که در هر زمان بوده اند و هستند و خواهند بود.
- عبادتی که منجر به معرفت الله می شود آداب مشخصی دارد و در روایات آنها را می توان دید آیا عباداتی که کمک به معرفت حضرت می کند، همانهاست یا مصادیقی دیگر هم برای آنها ذکر شده؟
ج) بله، علاوه بر آنها عبادتهای خاصی هم هست. بعضی از ختومات و اذکار هست که مخصوص حضرت مهدی، علیه السلام، است. اینها را انسان مداومت بکند آثار سریعتری می بیند. مثلا زیارت آل یس دو نسخه است و دو گونه ذکر شده است و هر دو اولش «سلام علی آل یس » است. نسخه مختصرش که در مفاتیح است و خیلی خوب است ولی نسخه مفصلش خیلی بهتر است که در کتبی نظیر «صحیفة الهادیه »، است که خود مرحوم علامه طباطبایی به بنده فرمودند هر کس چهل روز به آن نسخه مداومت کند مسلما محضر حضرت مشرف می شود.
- آیا این مصداق بابیت نیست که بگوییم هر کس فلان ذکر را فلان مدت بگوید حتما محضر حضرتش مشرف می شود؟
ج) خیر، زیرا این ذکر علت تامه نیست و شرایط دیگری هم لازم است برقرار شود; مثلا اگر کسی یک ختم را انجام بدهد ولی از محرمات پرهیز نکند نتیجه نمی گیرد.
علما و افرادی که محضر حضرت مشرف شده اند دو دسته می شوند: دسته اول امثال سید بحرالعلوم و سیدبن طاووس هستند که قضیه تشرف ایشان مسلم است. ولی این دسته عمدتا کتمان می کنند و نهایتا این است که بگویند بعد از مرگم این قضیه را نقل کنید و قبل از آن را راضی نیستم. دسته دوم هم کسانی هستند که این جریان تشرف را برای خودشان مغازه کرده اند و به مشتری جمع کردن می پردازند حال آنکه پشت پرده چیز دیگری است. راه تشخیص و تفاوت قائل شدن میان این دو دسته چیست؟
من خودم شخصا به کسانی که ادعا می کنند، فورا شک می کنم; یعنی اطمینان نمی کنم به آنها. یک مرتبه حاج احمدآقا از حضرت امام سؤال کرد: «پدر جان من فهمیدم که یک حقایقی هست که دست ما به آن نرسیده است; یا خود شما مرا به شاگردی قبول کنید یا اینکه کسی را به من معرفی کنید که بروم از محضرش استفاده کنم.» امام در جواب فرمودند: «احمد! آن را که خبر شد خبرش باز نیامد.» این مطلب امام مطلب حقی است. شاید بتوان گفت 99% کسانی که محضر مقدس حضرت مهدی، علیه السلام، براستی مشرف شده اند نامشان در هیچ کتابی نیست و از زبان هیچ گوینده ای هم نمی توان شنید. مثلا خود امام من یقین دارم که ایشان تشرفاتی خدمت حضرت داشته اند ولی هیچ کس از آنها با خبر نیست. مرحوم آیت اله بهاءالدینی یکبار از زبانش در رفت که ایشان مکرر خدمت حضرت تشرفاتی داشتند ولی یکبار آن را از زبانشان شنیدم که در جلسه ای که حضرت مهدی، علیه السلام، بوده اند ایشان هم در آن جلسه حضور داشته اند و قصد گفتن آن را نداشتند. من به آنها که اظهار می کنند، حسن ظن ندارم; جز آنکه در حد سیدبن طاووس باشند یا سید بحرالعلوم یا مقدس اردبیلی یا امثال ایشان.
- در آخرین توقیع حضرت به علی بن محمد سمری عبارت «من ادعی المشاهدة... فهو کذاب مفتر» (6) یعنی چه؟
ج) استنباط من این است که منظور از «مشاهده »، نیابت خاصه است. چون که حضرت می خواستند دوران نیابت خاصه را پایان یافته معرفی کنند و لذا به او توصیه می کنند و تو بعد از خودت به کسی در این مقطع درباره نیابت خاصه وصیت نکن که هر کسی بخواهد آن را ادعا بکند دروغگوست و افترا می بندد.
چرا لفظ «مشاهده » به کار رفته است و از الفاظی نظیر نیابت و خلافت که چنان مفهومی از آن استنباط می شود استفاده نشده است؟
صدر توقیع ذیل آن را معنی می کند.
- آیا در عربی «مشاهده » به چنین معنایی به کار رفته است؟
ج) «مشاهده » در عربی به معنی دیدار طرفینی است; یعنی وقتی ما مثلا می گوییم «مضاربه »; یعنی زد و خورد شد. هم زد و هم خورد. «مشاهده » هم به معنی این است که من هر وقت حضرت را بخواهم ببینم می توانم و هم حضرت هر وقت بخواهند می توانند مرا ببینید. این را حضرت نفی فرموده اند. ولی آن قدر که من در این زمینه مطالعه داشته ام، اذکار وختوم زیادی داشته ام، اشخاص بزرگی را ملاقات کرده ام به این نتیجه رسیده ام که قطعا امکان تشرف هست; یعنی اگر تمام عالم جمع شوند بگویند امکانش نیست من باورم نمی شود. چرا که من یقین کرده ام امکانش هست. اما نوع تشرف برای اشخاص مختلف متفاوت است. اکثر آنها که می گویند خدمت حضرت مشرف شدیم راست می گویند کسی را دیده اند و کراماتی از او مشاهده کرده اند ولی خود حضرت نبوده است. غالبا یا اوتاد یا ابدال یا نجبا و یا صلحا بوده اند. یعنی آنها یکی از افرادی را مشاهده کرده اند که در دوران غیبت با حضرت در ارتباطند. البته در بعضی از موارد خود حضرت بوده اند. دیگر آنکه ممکن است بعضی راست بگویند ولی برای آنها مکاشفه شده است و مشاهده نبوده است. ما سه نوع ملاقات داریم: ملاقات در خواب، ملاقات در بیداری و عیان مثل اینکه ما الآن همدیگر را می بینیم و نوع سوم مکاشفه است که حالتی بین خواب و بیداری است. انسان بیدار است ولی در مرز تعبیر و تاویل قرار می گیرد. مثل قضیه سیدرشتی که می گوید دیدم در آن شب حضرت در باغی ایستاده اند و با بیل به درخت می زنند و برفهای آن را می تکانند. مگر حضرت بیکارند که به درخت بزنند که برفهای آن بریزند؟ این مکاشفه بوده و معنا دارد. مکاشفه مثل خواب تعبیر دارد.
عکسی از حضور مبارک حضرت علامه حسن زاده آملی روحی فداه در نمایشگاه بیست و سوم کتاب تهران - دوشنبه 20 اردیبهشت ماه 89
منبع عکس: http://sadid59.parsiblog.com
حضرت آیتالله شیخ محمدتقی بهجت (ره) در تاریخ سهشنبه 27 فرودین سال 1308 هجری شمسی در حالی که تنها 12 سال داشت، نامهای به پدر خویش مینویسد و وی را «قبلهگاه» خطاب میکند.نامه مرحوم آیتالله محمدتقی بهجت با عنوان «قبلهگاها» خطاب به پدر بزرگوارش در تاریخ 7 ذیالقعده سال 1347 هجری قمری نوشته شده است.این موضوع نشان از اهمیت جایگاه والدین در دین اسلام و مکتب تشیع دارد و مرحوم آیتالله بهجت، احترام ویژهای برای پدر و مادر خود قائل میشده است.نقل است که مرحوم بهجت هنگامی که در نجف اشرف تحصیل میکرد، بیش از پرداختن به تحصیل، به عبادت میپرداخت و ساعتهای مدید را در حرم امیرالمؤمنین (ع) میگذراند. طلاب مدرسه علمیه نجف که نگران سلامتی ایشان بودند، گزارش این رفتار را به پدرش دادند و پدر نیز نامهای به فرزند خود نوشت و فقط اجازه یکبار زیارت حرم حضرت علی (ع) در روز را برای فرزند صادر کرد.پس از این نامه بود که آیتالله بهجت علیرغم میل باطنی، به منظور جلب رضایت پدر، از عبادت بسیار خود کاست تا به تحصیل بپردازد. البته پس از این ماجرا، پدر مرحوم بهجت بار دیگر اجازه زیارت و توقف در حرم حضرت علی (ع) را به میزان معمول به فرزند داد.